سرمشق



سعی می کرد آرامش خودش رو حفظ کنه، شاید فکر می کرد اینطوری متین تر بنظر میادولی گاهی نگاه های سنگین و منتقدانه باعث میشد که نتونه به اعصابش مسلط بشه و انگار همه چیز دست به دست هم میداد تا این اتفاق نیفتهکم کم داشت از آخر هفته ها و تعطیلات بیزار میشد، چون تو این روزا حال و هواش بارونی بود.

حالا از نیمه راه گذشته و کم کم داره به ته خط می رسهدیگه پوستش کلفت شده و کمتر با هر تشری دلش می لرزه و چشماش بارونی میشه، خودش هم به این نتیجه رسیده که داره نفس های آخرش رو می کشهشاید میخواد خاطره خوبی ازش داشته باشیم.حرفم زمستون هست که میخواد مهلت یه خونه تی حسابی بهمون بده.


اگه دارای خانواده هستید این مطلب رو بدون منبع کپی نکنید


وقتی حرف از زمستان میشه همه منتظر برف هستند.مخصوصا دانش آموزان مدرسه.چرا که تعطیلی وسط سال که کاملا هم موجه هست از هر چیز دیگه ای براشون جذاب تره

حالا امسال روزهای آخر هفته شاهد بارش برف هستیم و موج های جدید سرما فقط پنجشنبه و جمعه رو هدف گرفتن و ظاهرا از تعطیلی خبری نیستراستش منم ناراحتمنه بخاطر تعطیل نشدن، بخاطر اینکه آخر هفته میتونستم برم به خانواده ام سر بزنم حالا نمیشه.

ان شا الله که همه در نهایت سلامتی و شادی باشن.و  مثل من دلتنگی نکشنالهی آمین


کنار هم هستیم اما نمادین. واقعا چرا؟ مگر نه اینکه یلدا یعنی قدر همدیگر رو بدونیم یعنی فرصتی پیدا کنیم برای محبت کردن، برای صله رحم، برای اینکه به کوچکتر ها یاد بدیم که با هم مهربون باشن و به بزرگتر ها  احترام بگذارن، برای اینکه همه تو خونواده ها یاد بگیرن تا هوای هم رو داشته باشن ولی همش نمادینه. اگه ببینیم کسی کمکی نیاز داره عمرا بهش کمک کنیم، اگه ببینیم پیرمردی داره بار سنگین به دوش میکشه اوج همدردیمون یا یه عکس ازش و گذاشتن پست تو اینستاگرام و هشتک یا اظهار تاسفه و سری ت دادن تازه اونم بصورت نمادینه. اگه ببینیم بیماری به پول برای تهیه دارو نیاز داره میگیم حالا من کمک بکنم یا نکنم که فرقی نمی کنه، بگذار بقیه کمکش کنن . و خیلی مثال های دیگه که همه می دونیم
کاش به جای این همه ولخرجی و . بیایم دست یک بینوایی رو بگیریم، نمی گم کسی شادی نکنه، نمی گم یلدا نگیریم . حرفم اینه انقدر نمادین نباشیم و واقعی باشیم همین.

همیشه برام سوال بود که چرا بعضی تو اون روز بخصوص یهو غرق در افکارشون میشن و بعد که رشته افکارشون پاره میشه، یه لبخند مصنوعی تحویل جمع میدن و دوباره زیرپوستی میرن تو فکر

سالها از پی هم گذشتند و این دومین سالی است که من هم غرق در افکار می شومبه گذشته و به آینده و همه جا فکر میکنم و وقتی ازم می پرسن به چی فکر میکنی مثل همه میگم هیچ چیز.واقعیتش هم همون هیچ چیزه چون وقتی بخوای توضیحش بدی انقدر درهم و برهمه که نمیتونی چیزی جز هیچ چیز بگی با این همه به جواب سوالم رسیدمامسال تصمیم داشتم که وقتی شمع تولدم رو فوت میکنم، یه آرزویی هم بکنم، بعد وقتی با خودم فکر کردم، گفتم آرزویی که بخواد تو اوج گرمای سوزان شمع با یه نفس خاموش و دود بشه همون بهتر که اصلا به ذهن نیاد، چه برسه به زبون.

بگذریم.دیگه واقعا احساس پیری میکنم پس بهتره مثل یه مادربزرگ گرم و سرد چشیده نصیحتتون کنم

زندگی خیلی کوتاههخیلی بی ارزش و گذراستکاش بیشتر قدر هم رو بدونیم.کاش از دنیا و اموال اون راحت بتونیم دل بکنیمکاش دلمون دریا باشه بزرگ و بیکران.قلبمون آب باشه زلال و درخشان و انقدر بخشنده باشیم تا خدا هم در حقمون ببخشهالهی آمین


سلام.

می دونم قرار بود که تو وبلاگ آزمون های کلاسی رو بگذارم، ولی نگذاشتم.

بد قول نیستم، تنها دلیلش اینه که دیگه برگه طراحی نمی کنم و از یک سری کامل از آزمون های آماده که مطابق با بودجه بندی هست استفاده میکنم. بحث تنبلی نیست، سرم شلوغه و پایه ششم هم که پر از فعالیت و. است.

امروز یکی از دوستانم سر همین مسئله من رو می زد. جالبه که تقریبا بیش از دو ساله همدیگر رو ندیدیم. می گفت من از اول سال منتظرم از آزمون های تو استفاده کنم.

خلاصه که شرمنده، البته همه چیز به پایان نمیرسه و به زودی از هنرهای هنرمندان کلاسم رو نمایی می کنم.


سلام.

از همه دانشجویان، دانش آموزان و اساتید و معلمان گرامی دعوت می شود تا تجارب خود را در حوزه فعالیت خود با ما در اشتراک بگذارند تا با نام خودشان در این وبلاگ به منظور استفاده و بهره سایر همکاران قرار داده شود.


سرمشق_ علمشاهی


سلام

یکی از دانش آموزانم چند روز پشت سر هم غیبت کرد.از اونجایی که دانش آموز شلوغ کار کلاس بود، همه بچه ها نبودش رو حس کردن و حتی دخترهای کلاس می گفتن کلاس بدون اون انگار کلی کمبود دارهجالبه که همیشه همین دخترها از دست این پسر شاکی بودن.

خلاصه که شنبه باورود به کلاس متوجه وجود این دانش آموزم شدم.از بدو ورود شروع کرد به شلوغ کاری و خندوندن کل بچه ها.کلی هم حرف داشت در مورد اون چند روزی که غایب بود و خونه بود.قرار شد خاطراتش رو بنویسه و بیاد کلاس بخونه.

فردا تو اینستاگرام عکس از نوشته هاش میگذارم. راستی این همون دانش آموزم هست که خیلی خوب می نویسه و به اصطلاح قلم خوبی داره.تو پست های قبلی اینستاگرام احتمالا نوشته هاش رو دیدید.

آدرس اینستاگرام f.alamshahi71


سلام.

بعد مدتها با خبر خوب اومدم

کتاب مجموعه داستانهای الفبا که معرف حضورتون هست ، بالاخره تاییدیه وزارت آموزش و پرورش رو گرفت و میشه بدون هیچ منع قانونی تو کلاس ازش استفاده کرد.خداروشکر.

البته این قضیه واسه مهر ماهه ولی من الان دیدم که تو سایت هم ثبت شده.

میتونید برید و پیگیری کنید.

دفتر انتشارات و تکنولوژی آموزشی


سلام.سال نو با تاخیر فراوان مبارک

مدتی نبودم و نشد پست بگذارم. ولی حالا بازگشتی پیروزمندانه دارمالبته اینم بگم تو اینستاگرام بودم و مشغول به اشتراک گذاری احوال کلاسم و.

ان شا الله بعداز این خاطرات همکارانم و کسانی که برام ایمیل کردن با نام مستعار گونه و. براتون میگذارمامیدوارم به کار کسی بیاد.راه های ارتباطی هم که مشخصهپس اگه کسی تمایل به ارائه تجربیاتش رو داشت بهم اطلاع بده. بزودی با پست جدید در خدمتم.


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها